۱۳۹۱ بهمن ۱۷, سه‌شنبه

خا طره


برای ماهرخ

من در صفای عشق تو می د ید م
آن ا لتها ب_ دوره ی هستی را

من ازشکوفه زار تو می چید م
آن غنچه های جوشش و مستی را

خورشید با مد ا د ی من ، بود ‌ی
لبخند_ آ سما نی  تو ، رخشا ن

شب های تیره شادی من بود ‌ی
گیسو و هر کرشمه ی تو افشا ن

درسا حل_  وجود تو می گشتم
با گا م ‌ها ی  و ا له  و شید ‌ا یی

د ریا ی ا شتیا ق تو می جستم
در روزگا ر حسرت  و  تنها یی

دکتر منوچهر سعا دت نوری
نیویورک - ۱۹۶۸

برگرفته از مجموعه ی امید و آرزو