برای ماهرخ
من در صفای عشق تو می د ید م
آن ا لتها ب_ دوره ی هستی را
آن ا لتها ب_ دوره ی هستی را
من ازشکوفه زار تو می چید م
آن غنچه های جوشش و مستی را
آن غنچه های جوشش و مستی را
خورشید با مد ا د ی من ، بود ی
لبخند_ آ سما نی تو ، رخشا ن
لبخند_ آ سما نی تو ، رخشا ن
شب های تیره شادی من بود ی
گیسو و هر کرشمه ی تو افشا ن
گیسو و هر کرشمه ی تو افشا ن
درسا حل_ وجود تو می گشتم
با گا م ها ی و ا له و شید ا یی
با گا م ها ی و ا له و شید ا یی
د ریا ی ا شتیا ق تو می جستم
در روزگا ر حسرت و تنها یی
در روزگا ر حسرت و تنها یی
دکتر منوچهر سعا دت نوری
نیویورک - ۱۹۶۸
برگرفته از مجموعه ی امید و آرزو